برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان عاشوراییان زنجان و آدرس b-zanjan.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
دیگر امکانات
آمار
وب سایت:
بازدید امروز : 8036
بازدید دیروز : 2305
بازدید هفته : 10341
بازدید ماه : 36613
بازدید کل : 1284761
تعداد مطالب : 888
تعداد نظرات : 177
تعداد آنلاین : 1
حضرت امام سید علی خامنه ای (مد ظله العالی) من از امام بزرگوار رضواناللهعلیه سؤال کردم، گفتم در میان این دعاهایی که از ائمّه علیهمالسّلام رسیده است، شما به کدام دعا بیشتر علاقهمندید و دلبستهاید؟ فرمودند به دعای کمیل و مناجات شعبانیّه؛ به این دو دعا. امام یک دلِ متوجّه به خدا بود، اهل توسّل بود، اهل تضرّع بود، اهل خشوع بود، اهل اتّصال با مبدأ بود؛ وسیلهی بهتر در چشم او، این دو دعا بود: دعای کمیل، مناجات شعبانیّه. وقتی انسان مراجعه میکند به این دو دعا، دقّت میکند، میبیند چقدر هم شبیه همند این دو دعا؛ شباهتهای زیادی به هم دارند؛ مناجات انسان خاشع، مناجات انسان متوکّل به خدا؛ کَاَنّی بِنَفسی واقِفَةٌ بَینَ یَدَیک، وَ قَد اَظَلها حُسنُ تَوَکُّلی عَلَیک، فَقُلتَ ما اَنتَ اَهلُه، وَ تَغَمَّدتَنی بِعَفوِک؛ امید، امید به مغفرت الهی، به رحمت الهی، به توجّه الهی، بلندهمّتیِ در درخواست از پروردگار؛ اِلهی هَب لی کَمالَ الانقِطاعِ اِلَیک، و اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیک.
شاید در تعریف عاشقانۀ عشق بتوان گفت: عشق آتش سوزان است و دریای بیکران است؛ هم جان است و هم جان را جان است و قصۀ بیپایان است و درد بیدرمان است. عقل در ادراک او حیران است و دل در دریافتِ او ناتوان است. نهانکنندۀ عیان است و عیانکنندۀ نهان است. روحِ روحا است و فتحِ فتوح است.
اما بهراستی حقیقت عشق چیست؟ عشق را چگونه میتوان تعریف کرد؟ عشق کلمهایست که تنها یک کلمه نیست؛ بلکه دنیاییست که زبان قاصر از تعریف آن است و چه خوش مولانا زبان را عاجز از بیان عشق میداند و میگوید:
علت عاشق ز علتها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سرست عاقبت ما را بدان سر رهبرست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم، خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست لیک عشق بیزبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن میشتافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت.
اما در ریشهشناسی کلمۀ عشق، عشق از عشقه گرفته شده و آن گیاهی است به نام لبلاب، چون بر درختی پیچد، آن را بخشکاند. عشق صوری درخت جسم صاحبش را، خُشک و زردرو میکند؛ اما عشق معنوی، بیخ درخت هستی اعتباری عاشق را خشک سازد و او را از خود بمیراند. برایناساس است که عدهای عشق را در لغت، افراط دوستداشتن و محبت تام معنی کردهاند.
معنای فمینیسم (Feminism): واژه فمینیسم, نخستین بار در سال 1837 میلادی وارد زبان فرانسه شد.1 بنابراین, این واژه در اصل فرانسوی است و ریشه آن Feminine به معنای ماده, زنانه, مؤنث و نیز Female به معنای جنس ماده, مؤنث و زن است.2 برای واژه فمینیسم, در زبان فارسی, برابرهای گوناگونی پیشنهاد شده است: زن گرایی, زنانه نگری, زن سالاری, زن وری, زن محوری, زن مداری, نهضت زنان, جانبداری از حقوق زنان, عقیده به برابری زن و مرد و…
اما فمینیسم در اصطلاح: درباره معنای اصطلاحی آرای اهل نظر, دچار پراکندی است.
زمانی که برای نخستین بار این واژه به دایره واژگان فرانسه وارد شد, فرهنگ لغت (رُبر) (Robert) در تعریف آن نوشت:
(فمینیسم یعنی آیینی که طرفدار گسترش حقوق و نقش زن در جامعه است.)3
بسیاری, فمینیسم را یک جنبش اجتماعی زنان دانسته اند, اما فمینیسم, هم ایدئولوژی است و هم جنبش اجتماعی. ایدئولوژی است, چون تأکید بر ارزش مساوی زنان, با مردان دارد و دست رد می زند بر سینه ایدئولوژیهای جنسیت گرا و پست شمار زنان. فمینیسم, جنبش اجتماعی است, چون تلاش سازمان یافته ای است برای دگرگون کردن نظامهای اجتماعی که به فرمانبری زنان از مردان, تأکید می ورزند و به آن ادامه می دهند.4
خانم ربکا وست (Rebecca West) که خود از سردمداران فمینیسم است (1913) می گوید:
(من خودم هیچ گاه نتوانسته ام بفهمم فمینیسم یعنی چه و فقط می دانم هر وقت احساساتی را بیان می کنم که مرا از آدمی شل و ول یا یک روسپی متمایز می کند, به من می گویند فمینیست.)5
هشتم مرداد در کشور ما روز سهروردی نام گرفته است. به همین مناسبت
نگاهی کوتاه به زندگی و آراء فلسفی این حکیم ایرانی خواهیم داشت.
شیخ شهاب الدین سهروردی چهره برجسته ای در حکمت ، فلسفه و عرفان
در فرهنگ ایران است. او در سال 549 هجری قمری در قریه سهرورد زنجان
دیده به جهان گشود. اولین آموخته های او در شهر مراغه نزد مجدالدین
جیلی بود . سهروردی نزد جیلی ، فقیه مشهور آن زمان ، فقه را آموخت
و در همانجا و نزد همین استاد با فخر رازی ، منتقد بزرگ فلسفه مشاء ،
همدرس بود . با آنکه این دو از نظر علمی تفاوت های آشکاری با یکدیگر
داشتند اما دوستی و قرابتی عجیبی میان این دو بر قرار بود.
سهروردی پس از تکمیل تحصیلات به اصفهان رفت تا نزد ظهیرالدین فارسی، علم منطق را بیاموزد. او در همین شهر بود که برای نخستین بار با افکار ابن سینا روبرو شد و پس از مدتی تسلط خاصی بر آن پیدا کرد.
سهروردی پس از اتمام تحصیلات رو به عرفان و سلوک معنوی آورد. شیخ در جریان سفرهایش مدتی با جماعت صوفیه هم کلام شد و به مجاهدت نفس و ریاضت مشغول شد .
هنگامی که سفرهای سهروردی گسترده تر شده بود به آناتولی رسید و از آنجا به حلب سوریه رسید. در همان شهر با ملک ظاهر ، پسر صلاح الدین ایوبی ، دیداد کرد. ملک ظاهر شیفته شیخ شده و مقدمش را گرامی داشت و از او خواست که در آن جا بماند. سهروردی پذیرفت و درس و بحث خود را در مدرسه حلاویه آغاز کرد. در همین مدرسه بود که شاگرد و پیرو وفادارش شمس الدین شهروزی به او پیوست .
شیخ همیشه در بیان مسائل ، به خصوص احکام و مسائل مربوط به دین بی باک بود و همین صراحت بیان او بود که سرانجام فقهای قشری عامه علیه او شوریدند ، او را مرتد خوانده و سخنانش را خلاف اصول دین دانستند. این کینه و عناد تا جایی رسید که ملک ظاهر را تشویق به قتل او کردند. اما ملک ظاهر نمی پذیرفت و به خواست آنان توجهی نمی کرد. اما فقها با ارسال شکوائیه به صلاح الدین ایوبی او را مجاب کردند که فرمان قتل شیخ را صادر کند. سرانجام صلاح الدین ایوبی در نامه ای از پسرش خواست به دلیل برخی ملاحظات سیاسی شیخ را به قتل برساند .
بدین ترتیب شیخ را زندانی کرده و در سن 36 یا 38 سالگی به قتل رسید. مشهور است که او را به دار آویختند یا خفه کردند. جنازه شیخ را در روز جمعه آخر ذی الحجه سال 587 هـ.ق از زندان بیرون آوردند. جرم او معاندت با شرایع دینی بود. بدین ترتیب سهروردی نیز سرانجامی همچون سقراط یافت .
سهروردی در طول عمر کوتاه خود حدود پنجاه کتاب و رساله به یادگار مانده است . آثار او نه تنها حاوی مهمترین آثار وی است بلکه به طرز شگفتی از نظر فصاحت و بلاغت تحسین شده و دارای نثری پخته و قوی است.